ارتباطات بین فرهنگی




بلاک چین فناوری است که امکان حذف واسطه ها را در تبال های مختلف امکان پذیر می کند.  از دیدگاه سطحی می توان بلاک چین را به عنوان یک بایگانی که اطلاعات روی آن ثبت می شوند در نظر گرفت.  بلاک چین مدام در حال تغیر و تحول است.  توسعه قراردادهای هوشمند  از جمله تحولاتی است که به تازگی رخ داده است.  فناوری بلاک چین به سرعت توجه عموم مردم را به خود جلب کرد و خیلی زود همه متوجه شدند این فناوری می تواند در زمینه های مختلف مورد استفاده قرار بگیرد، فناوری بلاک چین با همه شایستگی هایش به خودی خود یک فناوری جدید نیست بلکه ترکیبی از فناوری هاست که با روش جدیدی با یکدیگر فعالیت می کنند.  فناوری مدرن افراد را قادر کرده که مستقیما با هم ارتباط برقرار کنند و اعتماد را بین افراد حفظ می کنند و مهم نیست که چقدر از هم فاصله داشته باشند.  وقتی پای پول به میان می آید، مردم باید به یک نفرسوم اعتماد کنند تا بتوانند معامله کنند، فناوری بلاک چین وضعیت موجود را به شکلی اساسی به چالش کشیده است، بلاک چین با به کارگیری علم ریاضی و رمزنگاری، پایگاه داده ای باز و غیرمتمرکز همه معاملات اقلام ارزشمند را ارائه می کند.  آینده اقتصاد جهانی به سوی یک پایگاه داده توزیع شده از اعتماد و دارایی حرکت خواهد کرد، جایی که هرکسی با دسترسی به اینترنت می تواند در معاملات مبتنی بر بلاک چین شرکت کند و دیگر به نهادهایی برایمرکزیت فرهنگی

مفهوم فرهنگ نخستین بار به وسیله سرادوارت بارنت مردم شناس انگلیسی، در سال 1871 به کار رفت.  وی فرهنگ را مجموعه ای پیچیده می داند شامل: دانش ها، باورها، هنر، قوانین، اخلاق، آداب ورسوم و دیگر قابلیت ها و عادت هایی که انسان به عنوان عضو جامعه آن‌ها را فرا می گیرد به تعبیر دیگر فرهنگ عبارت است از: نظام مشترکی از باورها، ارزش ها، رسوم، رفتارها و موضوعاتی که اعضای یک جامعه در تطبیق با جهان شان و در رابطه با یکدیگر به کار می برند و از راه آموزش از نسلی به نسل دیگر انتقال می دهند.

فرهنگ دارای دو عنصر مادی و غیرمادی است که ویژگی های به شرح ذیل دارد: نخست؛ فرهنگ ها و جوامع در سطح بسیار وسیعی ناهمگون هستند، این حالت به ویژه زمانی بیشتر مشهود است که هویت های ملی وسیعی به عنوان جایگزین هایی برای فرهنگ ذکر می شوند.  دوم فرهنگ، عاملی است که با زمان، جغرافیا، تاریخ، مذهب، طبقه اجتماعی، نژاد، شهرنشینی، روستانشینی، ملیت و مقولات بسیار دیگری درهم می آمیزد.

سوم فرهنگ ها از طریق مسافرت، تجارت، وسایل ارتباط جمعی، گروه های تبلیغی و دیگر منابع تغییر و توسعه می یابند.  چهارم فرهنگ غریزی نیست؛ بلکه آموختنی است.  به عبارت دیگر فرهنگ از عادات و تجربیاتی تشکیل می شود که افراد در طول حیات خویش می آموزند.  فلسفه وجود تعلیم وتربیت در جامعه انسانی براساس همین ویژگی است.  پنجم؛ فرهنگ افراد یک جامعه را قادر به پیش بینی رفتار یکدیگر می سازد، به طوری که افراد می توانند برحسب رفتار وگفتار خود، واکنش ها ی دیگران را از پیش شخیص دهند و بدانند که برای دریافت واکنش مطلوب چه رفتار و گفتاری باید داشته باشند (نرگس صالح نیا، جلال دهنوی، امین حق نژاد, 1389).



ما در مقاطع مختلفی از تاریخ می توانیم ببینیم که فرهنگ چیزی جز دین نیست، در مارکسیسم فرهنگ چیزی جز متغیر های اقتصادی و اجتماعی نیست.  در ادوار مختلف ما با مرکزیت بعضی از این عناصر مواجه می شویم: آغاز ظهور سینما، 1920 آغاز ظهور رادیو، 1950 آغاز ظهور تلویزیون، ما در اینجا رسانه ای شدن فرهنگ را به صورت مستقیم می بینیم. مرکزیت‌ها می‌توانند متغیرهای اصلی و فرعی ایجاد کنند، اینکه چه چیزی در یک فرهنگ متغیر اصلی است و چه چیزی از آن تبعیت می‌کند.  مثلا تجدد در برخی جوامع متغیر اصلی است که افراد همه چیز را به تبعیت از آن می‌شناسند: معماری، اوقات فراغت، شهرسازی، گذراندن اوقات فراغت، شادی، عصبانیت و . . ما برای فرهنگ شناسی باید توجه کنیم که متغیرهای اصلی در حوزه فرهنگ کدام هستند که بقیه تابع این حوزه می شوند، در دوره ظهور اسلام و شکل گیری تمدن اسلامی وقتی که ما نگاه می کنیم می بینیم که جامعه مبتنی بر اسلام بوده دوستی ها و دشمنی ها همه بر مبتنی بر اسلام بوده است.  یک بحثی که وجود دارد این است که مقوله های اجتماعی نیازمند معرفت شناسی فرهنگی هستند این که فرهنگ پدیده مرکزی است و در هر دوره زمانی عنصر ها و متغیر های مختلفی می توانند به عنوان مرکزیت فرهنگی قرار بگیرد مانند: اقتصاد، ت، روابط بین الملل و تعاملات تاریخی ملل، فهم اقتصاد، ت، روابط بین الملل تاریخی ملل، منوط به فهم پیوندهای فرهنگی است.  همه  تمدن های بشری منتزع از فرهنگ ها هستند، برخی تمدن را بخش مادی فرهنگ تعریف می‌کنند و برخی تمدن را بخش ماندگار فرهنگی می‌دانند و با هر تعریفی که ما در نظر بگیریم تمدن بشری پیوند گسترده‌ای با فرهنگ دارد (جزوه درسی دکتر عاملی).


 

عصبانیت چیست؟                                                                                                                                                                               وقتی از چیزی خوشمان نمی‌آید عصبانی می شویم و بدین وسیله ناخشنودی خود را ابراز می کنیم.  احساس نیتی در ما تولید انرژی می کند که در نتیجه ما را وا می‌دارد عملی را انجام دهیم که آن عمل می تواند منفی یا مثبت باشد، عصبانیت نتیجه کلافگی است.  وقتی بر سر راه خودمان مانعی می‌بینیم دچار کلافگی می‌شویم.  این کلافگی ما را عصبانی می کند و سعی می‌کنیم با انرژی حاصل از عصبانیت مانع را از سر راه خود برداریم.  عصبانیت می تواند نتیجه خود محوری باشد، عصبانی می شویم چون می‌خواهیم حرف‌ ما پذیرفته شود.  موضوعی که عامل اکثر اختلافات میان زن و شوهرهاست.   عصبانیت در بسیاری از موارد ریشه در سر خوردگی ها، محرومیت‌ها و تنبیه و تهدیدهایی دارد که در دوران کودکی برای ما اتفاق افتاده است. کودک ادامه زندگی و امنیت خود را در والدین خود می‌بیند حتی اگر او را بیجا تنبیه و تهدید کنند، او مجبور است برای جلب محبت و حمایت آنان سکوت کند و این موضوع می‌تواند در درون او خشمی به وجود آورد که چاره ای جز سرکوب کردن آن ندارد.  این چنین خشمی باعث ایجاد انرژی ای می‌شود که برای سالیان دراز در کودک ذخیره می گردد تا زمانی که بزرگ شده می‌تواند سر پای خود بایستد و این حس خشم عصبانیت را بر سر همسر، فرزندان همکاران خالی کند، بدون اینکه خود متوجه آن شود (نورس, 1386).

 

 

جنبه های مثبت عصبانیت:

 

 

علیرغم نحوه بروز عصبانیت آن چنان که  دیده می شود ،  این احساس در زندگی ما می تواند مفید باشد و در دستیابی به موارد ذیل به ما یاری رساند :

 

 

 - برای نیل به اهداف ، کنترل موقعیت های اضطراری و حل مشکلات

 

 

- کمک به بروز استرس ها و فشارهای عصبی به شیوه ای صحیح

 

 

- صحبت با دیگران در خصوص احساسات خود

 

 

- برانگیختن تغییرات در جهت عدالت اجتماعی

جنبه های منفی عصبانیت

 

 

برخی مردم معتقدند عصبانیت همیشه منجر به طغیان می شود و در نتیجه ی انواع مختلف خشونت ، یا حتی آزار و اذیت به وجود می آید . افراد دیگر معتقدند از آنجا که بروز عصبانیت نامعقول است باید آن را پنهان کرد .  بروز عصبانیت به این شیوه می تواند برای خود فرد ، سایر افراد  یا برای مسائل مهم در زندگی وی ، منفی ، مخرب و زیان آور باشد. modares.ac.ir/uploads/Stu.SCHC.Oth.3.doc

نتایج عصبانیت

 

 

 بسیاری از اوقات از یافتن علت کینه ورزی یا نفرت خود نسبت به دیگران عاجزیم. نمی‌دانیم چرا از شخصی متنفر میشویم و چگونه می توان از این تنفرآزاد شد. ریشه این کینه عصبانیتی است که در وجودمان به صورت مزمن نهفته است و تا عامل آن رفع نگردد این تنفر به جای خود باقی خواهد بود. تمسخر، ریشخند، انتقاد های طنز آلود و تحقیر، موضوعاتی اند که می توانند نتیجه عصبانیت باشند.  وقتی که نمی‌توانیم عمل کسی را به شکل دیگری تلافی کنیم، به تمسخر و انتقادات طنز آلود و . متوسل می شویم (نورس, 1386).

 

روش های کنترل عصبانیت

 

 

1. شناسایی یک روزنه و راه در رو احتمالی : اگر یک جا بنشینید و به چیزهایی که شما را عصبی می کنند فکر کنید، حتما دچار مشکل و عصبانیت های پی در پی خواهید شد. آیا رفتار های نامنظم فرزندانتان باعث ناراحتی شما می شود؟ خب، چیزهایی که باعث خونسردی آنها می شوند را بخرید تا سرشان را مشغول نگه دارید تا مزاحم شما نشوند و بی خود و بی جهت اعصاب خودتان را خورد نکنید. اگر شما عادلانه فکر نکنید، در واقع نتیجه بدتری شما را غافل گیر خواهد کرد. در صورت عصبانیت سعی کنید نفس عمیقی بکشید و از راه حل های منطقی برای رفع مشکلاتی که باعث عصبانیت شما میشوند استفاده کنید.

 

 

2. ببخشید و یا فراموش کنید: بخشش بزرگترین پادزهر برای رفع عصبانیت می باشد. اگر شما به عصبانیت اجازه بدهید که در شما نفوذ کند و به دیگر فکرهای منفی فکر کنید، در نهایت چیزی جز تلخی، خشم و بدبینی نصیبتان نخواهد شد.

 

 

3. تقویت مهارت گوش دادن: تقویت مهارت گوش دادن به نظر شما شاید یک راه حل بی رفت به نظر برسد اما اینگونه نیست، اگر باور نمی کنید مطالب ادامه را بخوانید تا باورتان شود.

 

 

وقتی که ما شنونده ایم، فورا ارتباطمان را با شخصی که در حال حرف زدن با ما است را برقرار می کنیم. نشان دادن اینکه شما به حرف های طرف مقابلتان صادقانه گوش می دهید می تواند موجب 3 چیز شود:1- نشان می دهد که شما مراقب هستید 2- نشان دهنده احترام به فکر و احساسات دیگران می باشد 3- باعث تقویت احساس همدلی می باشد.

 

 

4. آرام بودن را تمرین کنید: طبق گزارشات انجمن روانشناسان آمریکا،تکنیک هایی مانند نفس عمیق و تصاویر و صداهای آرام بخش، می توانند باعث آرام شدن شما شوند و اجازه عصبانیت و خشونت را به شما نمی دهند. همچنین این انجمن شیوه های خاصی را که به آرام شدن شما کمک می کنند را ارائه داد. 1- نفس عمیق از قفسه سینه 2- استفاده از کلماتی همچون آسان بگیر، راحت باش و من در کنترل آرامش هستم می توانند به آرام شدن شما کمک کنند. 3- استفاده از تصاویری که با تجسم آنها آرامش جذب بدنتان شود 4- گرایش به ورزش هایی مثل یوگا، تای چی و مدیتیشن

 

 

5. بازسازی شناخت ها و عادت های قبلی : افرادی که همیشه خشمگین می باشند و از شدت عصبانیت زیادی برخوردارند همیشه در حال قسم خوردن، ناسزا گفتن و. می باشند. همین کارها به خودی خود مشکل به حساب می آیند و آشکار است که در هنگام عصبانیت از خشونت های بیش از حد استفاده می کنند. بازسازی شناخت ها و عادت هایمان چیزی بیشتر از تغییر راهی که ما در آن قرار داریم نمی باشد. سعی کنید راه خودتان را تغییر دهید و منطقی ترین را برگزینید. namnak.com/کنترل-عصبانیت.p45162

 

منابع

 

 

نورس، محمد حسین، چرا عصبانی می شویم و راه های مقابله با ان چیست(1386)، نشریه ماهانه آموزشی-تربیتی

 

 

modares.ac.ir/uploads/Stu.SCHC.Oth.3.doc

 

 

. namnak.com/کنترل-عصبانیت.p45162

 

 

https://www.aparat.com/v/Yn01K

 



انگاره (فرهنگ معین): پندار، وهم ، گمان * انگاره (لغت نامه دهخدا): هر چیز ناتمام، نقاشی و حجاری ناتمام، طرح، زمینه، نقشه * انگاره (فرهنگ عمید): پندار، تصور، فکر‌و‌خیال * انگاره‌ ( انگلیسی): design، model، tenet، image 

1) در نظرگاه افلاطون ، معادل ذهنی صورت. از این دیدگاه ، انگاره چیزی است که شخص از طریق بیشنش ذهنی آن را می بیند. در دیدگاه افلاطونی محض ، تنها انگاره ها واقعی هستند. برای مثال : مثلثی که به فردی نشان داده می شود ، مثلث واقعی نیست. در واقع ، مثلث حقیقی انگاره مثلث در ذهن فرد است.

2) در نظرگاه دکارت ، تصور واقعی » بودن انگاره حذف شده است ؛ انگاره چیزی است که در ذهن به طور مستقیم ادراک می گردد. این نقطه نظر در آثار لاک نیز آمده است و به وسیله تجربه گرایان بریتانیایی به خوبی شرح و بسط داده شده است.

3) در روانشناسی شناختی معاصر ، انگاره کم و بیش با همین مفهوم دکارتی به کار گرفته می شود ؛ انگاره رویدادی ذهنی است که یک حالت مغزی زیربنای آن است و به نوعی از تجربه منشاء می گیرد. در این مفهوم ، انگاره با دنیای واقعی » مربوط است و این فرض وجود دارد که انگاره خود محصول برخی از فرآیندهای پردازش اطلاعات هنوز ناشناخته است که تجربه پدیداری را بوجود می آورد.

4) در زبان عامیانه به معنی طرح ، نقشه ، عقیده ، بینش و مانند آنهاست.


انگاره یا ایده در حقیقت طرحی است ذهنی ذهنی . شاید بتوان انگاره را اولین گام برای حل یک مشکل یا برآورده کردن یک نیاز دانست. به عبارت دیگر ایده ساده‌ترین راه حلی است که انسان در برابر یک مساله یا نیاز به آن فکر می‌کند. هر چند می‌توان یک ایده را بسط داد و پیچیده کرد.  مطرح کردن انگاره، با توجه به ماهیت ذهنی آن، می‌تواند فارغ از هر گونه قید و بندی صورت پذیرد. اما برای عملی کردنش، باید به بسیاری از این محدودیتها مثل قوانینی فیزیکی، حقوقی و . توجه کرد.

اسکیما یا انگاره ذهنی چیست؟ زمانی که یک فرد در موقعیتی آشنا قرار می گیرد ذخیره اطلاعاتی او از رفتار و نقش مناسبی که باید در آن موقعیت ایفا کند بازیافته می شود. به عبارتی دیگر جهان اجتماعی فعل و انفعلات، چهارچوبی از دانش و آگاهی مانوس در مورد موقعیت های متفاوت است . این آگاهی آشنا و با سابقه قبلی اسکیما نامیده می شود . درک ما از دیگران یا انچه که به دیگران نسبت می دهیم در واقع قضاوت ما درباره دیگران ممکن است تحت تاثیر اسکیماهایی باشد که از قبل به عنوان پیش فرض در ذهن داریم.  انگاره ها موجب تعامل بین دانش سازمان یافته قبلی و اطلاعات فعلی را می شوند که نهایتا در نحوه تصمیم گیری ما تاثیر عمده می گذارند.  طرح ذهنی یا همان اسکیما یک ساختار شناختی است مرکب از اگاهی سازمان یافته راجع به وضعیت ها و افراد که از تجربه های قبلی منتزع شده است. از طرح ذهنی برای پردازش اطلاعات جدید و بازیافت اطلاعات ذخیره شده استفاده می شود. فیسک و کیندر طرح ذهنی را به صورت ابزارهای قابل استفاده و البته ناکافی برای مقابله با پیچیدگی تعریف می کنند. به نظر این دو افراد تهیدستان شناختی اند که پیچیدگی محدود آنها برای درگیر شدن با اطلاعات آنها را وادار می کند با تشکیل الگوهای ساده ذهنی به صرفه جویی شناختی دست بزنند.  تئوری اسکیما توسط محققان چندین رشته علمی مانند هوش مصنوعی، زبان شناسی شناختی ، زبان شناسی فرهنگی و انسان شناسی شناختی به کار رفته و بیش از نیم قرن است که این تئوری در مطالعات شناختی قدرت روشنگری و توضیحی ای بالایی پیدا کرده است. تئوری اسکیما میان مطالعات فرهنگ، زبان و شناخت قرار گرفته است و دلیل آن هم به این واقعیت برمی گردد که اسکیماها ساختارهای شناختی ای هستند که می توانند تجربه های فرهنگی تعیین شوند و در بیان های زبان شناختی انعکاس پیدا کنند. به بیانی دیگر تئوری اسکیما از طریق فرهنگ ابزار قدرتمندی را برای تعیین ساختارهای شناختی ای که زمینه تولید الگوهای گفتمانی مجزا هستند فراهم آورده است.  رویکرد اسکیمایی بر اساس مدل شناختی است که آموختن را نتیجه فرآیندسازی اسکیمایی می داند.  مفهوم اسکیما به "آریستوتل" و "پلاتو" بر می گردد ولی اولین بار فیلسوف آلمانی، امانوئل کانت در قرن 19 از اسکیماها با عنوان ساختارهای سازمان دهی که می توانند بر چگونگی دیدن ما و تفسیر کردن جهان تاثیر گذارند نام برد. طبق تعریف کانت تجربه های هر فرد در حافظه اش با هم جمع می شوند و مفاهیم عالی تری را شکل می دهند که اسکیما نام دارد.  در قرن بیستم نیز این مفهوم وجود داشته است: در دهه 1920 پیاژه اسکیما ها را در کودکان مورد مطالعه قرار داد و در دهه 1930 نیز بارتلت حافظه برای اسکیما ها را آزمایش کرد. اسکیماها مجموعه ای از تجربه های گذشته است که رفتار ما را در موقعیت های آشنا هدایت می کند. از اواخر دهه 1970 تا اواسط 1990 محققان شواهد زیادی را جمع آوری کردند که نشان می داد رفتار مردم به طور عمیقی به ذخیره های ذهنیشان بستگی دارد. به عنوان مثال هادسن اثبات کرده است که اسکیماها چگونه در حافظه بلند مدت ذخیره و در جهان واقعی استفاده می شوند. مطالعات او بر روی کودکان پیش دبستانی این را نشان داد که اسکیماهایی که در حافظه کودکان نقش می بندد چه از لحاظ ساختاری و چه از لحاظ کارکردی شبیه بازنمایی های اسکیمایی بزرگسالان است. بنا به گفته مندلر اسکیما بر اساس تجربه گذشته درباره تصویر ذهنی، وقایع یا رویدادها شکل گرفته و شامل مجموعه از حدس ها و گمان ها (معمولا ناخودآگاه) در مورد اینکه چیزها چگونه به نظر می رسند است.



پیش انگاره چیست !؟ پیش انگاره ها، اصول و بدیهیات بسیار بسیار نامحسوس و پنهانی هستند که در جملات یا باورهای یا بصورت کلی در فضای ذهنی شما نهادینه شده اند. مثلا کسی که برای ثروتمند شدن به سختی کار میکند، کلی پیش انگاره ذهنی دارد(مثلا بدیهی دانسته که پول چیزی است که سخت در می آید و یا باید کلی جان کند تا پولی در آورد). بدیهی است هر پیش انگاره ای که در ذهنتان باشد، دقیقا مسیر و چهارچوب زندگیتان را خواهد ساخت و همه چیز بر اساس پیش انگاره های شما پیش خواهد رفت.  پیش انگاره ها جوری عمل میکنند که در سطح ناخودآگاه اند و بنابر این آگاه شدن به آنها نیاز به هوشیاری و دقت و توجه زیادی دارد.  به عنوان مثال، پیش انگاره هدف گذاری برای آینده، این است که زمان وجود دارد و همچنین هنوز به هدف خود نرسیده اید(زیرا خودتان آن هدف را در آینده ای نامشخص قرار داده اید!).



خبرنگار مهر از یک نشست با عنوان انگاره در مطالعات قرآن پژوهی در دانشکده الهیات دانشگاه تهران خبر می دهد.  

پاکتچی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) گفت: نباید انگاره ها را در حد لغات تنزل دهیم، این نگاه نوعی نگاه تقلیل گرایانه و فاجعه بار معنایی است.

در ابتدای این نشست که مدیریت آن را حمیدرضا نمازی پزشک، پژوهشگر فلسفه و اخلاق و همکار گروه اخلاق حرفه‌ای در دانشکده الهیات دانشگاه تهران برعهده داشت احدفرامرز قراملکی، نویسنده کتاب قدرت انگاره» و مدیرگروه اخلاق حرفه ای دانشگاه تهران گفت: به یک معنا ممکن است بشود گفت که کتاب حرف تازه ای ندارد و در پی کشف همان چیزی است که فروید بدنبال آن بوده است. آن هم اینکه علت اصلی رفتارها و باورهای ما چیست؟ خود من هم مدت ها به این موضوع اندیشیده ام که چه عواملی برروی رفتارها، باورها و اندیشه های من تاثیرگذار است.  وی افزود: به عقیده من همه ما تصاویر یا image هایی در ذهن داریم که می توان گفت نوعی تصویر یا نقاشی خارج از علم تصور است. این نقاشی ها، داوری، باورها و موضع گیری های ما را رقم می زند. این تصاویر یا image و یا انگاره ها را ما نمی بینیم ولی تحت سیطره شان هستیم.

پاکتچی در این نشست به موضوع انگاره در قرآن پرداخت و گفت : به عنوان مثال در یکی از آیات قرآن داریم لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ خب ما باید در درجه اول ببینیم که انگاره این قسم چه بوده؟ همه ما به خدا قسم می خوریم و حالا خود خدا قرار است به چه کسی قسم بخورد؟ باید مطالعه انگاره ای داشته باشیم وگرنه اینطور نیست که ساده بگوئیم خدا به زیتون یا زمین و. قسم خورده است. بنابراین دراین آیه باید هم درباره قسم، هم اینکه برای چه باید قسم بخوریم و برای چه نباید قسم بخوریم لازم است کار مطالعه انگاره ای انجام شود. یا مثلا در قرآن واژه ای داریم به نام دهر» اینکه بخواهیم معنی آن را به روزگار تنرل دهیم اشتباه است، واژه دهر» یک ترم ایدئولوژیک است. ما نباید انگاره ها را در حد لغات تنزل دهیم، این نگاه نوعی نگاه تقلیل گرایانه و فاجعه بار است. ما باید بپذیریم که قرآن در غالب انگاره ها نازل شده است.

مدیر گروه نشانه‌شناسی هنر در فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران افزود: پشت همه الفاظ شبکه ای از انگاره ها وجود دارد که میراث فرهنگی هستند و بدون توجه به آنها امکان ارتباط با متن وجود ندارد. انگاره ارتباط مستقیمی با فرهنگ یک ملت دارد و انگاره ها دائم در حال تحول اند و در وضعیت ثابت نمی مانند. به بیان دیگر انگاره ها شبیه شلیک کردن به هدف متحرک هستند و ارتباط مستقیمی با زندگی و تجربه زیسته مردم دارند. چنانکه خیلی وقت ها قرآن کریم از انگاره های مردم صحبت می کند. در پایان اینکه در مقام درک، ساخت و اصلاح انگاره در فرهنگ قرآن نیاز داریم که یک رویکرد انگاره ای داشته باشیم.



تحول انگاره یا جابه‌جایی پارادایم :(Paradigm Shift) غالباً به تغییر اساسی در تفکر و الگوهای ذهنی اندیشیدن اطلاق می‌گردد که در نهایت مبنای خُرد و کلان یک دیدگاه را متحول می‌کند. به عبارت دیگر تحول انگاره عبارت است از تغییر کل نگرانه، رویکردی و قابل توجه در یک علم. مثلاً تفسیر متافیزیک پدیده های مادی (در قرون وسطی و طی عصر رنسانس) دچار تحول انگاره شد و سر از پوزیتیویسم منطقی (اثباتگرایی منطقی) و تجربه گرایی در آورد.  اما به بیانی دیگر تغییر و تحول در طرز فکر و نوع نگرش مردم یک جامعه در یک زمان نسبت به موضوعی خاص، اعم از علمی یا فرهنگی یا اجتماعی و و از زاویه ای دیگر به آن موضوع نگریستن را تحول انگاره گویند. به عبارت دیگر قبول و پذیرش یک موضوع به جای رد وانکار آن را نیز میتوان تحول انگاره تعبیر کرد. یا به عبارت دیگر در زبان فارسی، مثل معروف نیمه پر لیوان را بجای نیمه خالی دیدن (با کمی غلظت بیشتر) را میتوان تحول انگاره نامید.

یک مثال از آن: پارادایم شیفت در مورد مصرف مواد مخدر و استفاده کنندگان از آنست کانادا کشت و مصرف ماری جوانا را آزاد کرد و هلند نیز مدت زمان طولانیست که لقب لیبرال ترین کشور دنیا را داراست و مصرف مواد مخدر در آن کاملا آزاد است، با این حال یکی از پایین ترین آمار جرم و بزه را در میان این دسته از افراد داراست. این کشورها با آزاد سازی این مواد از مخفیانه و زیر زمینی شدن استعمال آنها جلوگیری کرده اند و با در اختیار قرار دادن مواد مرغوب و نظارت پلیس و دولت و روانشناسان بر روی این موضوع، توانسته اند حداقل از پیامد های منفی این اعمال، نظیر بدرفتاری معتادان با خانواده های خود و با جامعه تا حد زیادی بکاهند.


منابع

http://hosseinimehr2013.blogfa.com/post/3

https://www.parsi.wiki/fa/wiki/topicdetail/eacc0b7cce8f4ff899fb2713ef1dd7cc

http://ic-communication.blogsky.com/1389/05/09/post-7/

https://unlimitedpower.ir/?p=15673

http://www.farheekhtegan.ir/newspaper/BlockPrint/110035

https://www.tribunezamaneh.com/archives/176662

                                                                


 

 

 

واژة هویت یا (Identity) ریشه در زبان لاتین دارد و از ( Identitas ) که از ( Idem) ریشه » مشابه و یکسان یعنی می گیرد. این واژه در یک معنا به ویژگی یکتایی و فردیت، یعنی تفاوت های اساسی که یک شخص را از همة کسان دیگر به واسطة هویت خودش متمایز می کند، اشاره دارد و در معنای دیگر به ویژگی همسانی که در آن اشخاص می توانند به هم پیوسته باشند و یا از طریق گروه یا مقولات براساس صور مشترک برجسته ای، نظیر ویژگی های قومی و . به دیگران بپیوندند، دلالت دارد

هویت عبارت است از یک مفهوم سازمان یافته از خود که ارزشها، باورها و اهدافی که فرد بدان پایبند است، را در برمی گیرد. هویت به عنوان یک تئوری، یعنی اینکه هر فردی برای خود یک نظامی از ارزشها و اهداف و عقاید وضع کند و به آن پایبند باشد. هویت یک جنبه اساسی و درونی است که به کمک آن یک فرد با گذشته اش مرتبط شده و احساس تداوم و یکپارچگی در زندگی می کند. با توجه به نظریه ی روانی اجتماعی اریکسون، هویت به مثابه ی یک چارچوب مرجع -عمل می کند که فرد به منظور تفسیر تجارب شخصی و گفتگو درباره معنا، هدف و جهت گیری زندگی خود از آن استفاده می کند و کارکرد هویت را ایجاد هماهنگی میان تصور فرد از خودش به عنوان یک فرد بی نظیر و دارای ثبات و تصور دیگران خود را از طریق سازماندهی نگرش های فردی دیگران در قالب نگرش های سازمان » خویشتن می داند. هر فرد هویت یا یافتة اجتماعی و یا گروهی شکل می دهد. به بیانی دیگر، تصویری که فرد از خود می سازد و احساسی که نسبت به خود پیدا می کند، بازتاب نگرشی است که دیگران از او دارند.

هویت هر شخصی وماً ذاتی آن شخص نیست، هویت نقشی نیست که از طرف جامعه به شخص تفویض شود. بلکه هویت فرایند معناسازی است که در طی زندگی روزمره و مکانیسم های آن ساخته می شود.